Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-07@01:22:20 GMT

دیدار غیرمنتظره یک زن با هووی خود در بازداشتگاه

تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۲۸۹۰۱

دیدار غیرمنتظره یک زن با هووی خود در بازداشتگاه

باورم نمی‌شد، حیرت زده و با چشمانی نگران به نوجوان ۱۵ ساله‌ای می‌نگریستم که همسرم را بابا صدا می‌کرد و زن دیگری نیز قربان صدقه شوهرم می‌رفت.

به گزارش ایمنا، روزنامه خراسان نوشت: زن ۴۰ ساله در حالی که به میلیون‌ها تومان وجه نقد درون کیفش خیره شده بود و اشک‌هایش بر سنگ فرش‌های اتاق دایره مددکاری اجتماعی کلانتری می‌چکید، درباره سرگذشت خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: ۲۲ سال قبل خاله‌ام واسطه خواستگاری جوانی از من شد که پادوی یک مغازه فرش فروشی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقتی او را در شب خواستگاری دیدم مهرش در قلبم لانه کرد و این گونه بود که با تعریف و تمجیدهای خاله‌ام با «محمود» ازدواج کردم. زندگی مشترک ما در حالی با شور و شوقی عاشقانه آغاز شد که هیچ گاه کاستی‌ها و کمبودهای زندگی را احساس نکردم.

او مردی ایده‌آل بود و من هم برای سعادت و خوشبختی خانواده‌ام تلاش می‌کردم. یک پسر و یک دختر حاصل ازدواج مان بود و من در رویاهای شیرین زندگی غرق بودم اما پنج سال بعد از شروع این زندگی مشترک آرام آرام احساس می‌کردم همسرم بی‌حوصله و بی‌تفاوت شده است. گویا مانند گذشته در ساعاتی که کنار من می‌گذراند خیلی خوشحال به نظر نمی‌رسید. گاهی از قصه‌های ازدواج مجدد برخی از افراد سخن می‌گفت که زندگی خوبی دارند اما هربار با برخوردهای تند من روبه‌رو می‌شد که زندگی دیگران ربطی به ما ندارد. خلاصه در همین روزها محمود با کلی قرض و وام یک باب مغازه در مرکز شهر خرید و خودش به تجارت فرش پرداخت. حالا دیگر زندگی ما هر روز بهتر می‌شد اما از غیبت‌های زیاد همسرم آزرده خاطر می‌شدم.

او به بهانه کار و کاسبی حتی بیشتر شب‌ها را در محل کارش می‌گذراند یا به خاطر خرید و فروش و تجارت به شهرهای مختلف کشور می‌رفت و من و فرزندانم را تنها می‌گذاشت. با این حال هیچ گاه به او اعتراض نمی‌کردم چرا که معتقد بودم همسرم برای رفاه و آسایش ما تلاش می‌کند. از سوی دیگر نیز شرایط کاری او موجب می‌شد امور مربوط به کارش را در شهرهای دیگر انجام دهد.

حالا دیگر اوضاع مالی خوبی داشتیم و من هم با همه وجودم تلاش می‌کردم تا همسرم کمبودی نداشته باشد. روزها به همین ترتیب می‌گذشت تا این که با شیوع کرونا بسیاری از فروشگاه‌ها تعطیل شدند و خریدهای مردم به دلیل اوضاع اقتصادی کشور کمتر شد. این در حالی بود که همسرم خریدهای زیادی انجام می‌داد و در قبال آن چک پرداخت می‌کرد ولی اوضاع آن گونه پیش نرفت که همسرم پیش‌بینی کرده بود، به همین دلیل چک‌هایش یکی پس از دیگری برگشت می‌خورد و او در یک مخمصه خودساخته گرفتار شده بود.

در این شرایط باید به کمک همسرم می‌رفتم. همه طلاهایم را فروختم و به همراه پس‌اندازهایم به طلبکارانش دادم اما بدهکاری‌های همسرم خیلی بیشتر بود تا این که روزی متوجه شدم یکی از طلبکاران حکم جلب همسرم را گرفته و او توسط مأموران کلانتری امام رضا (ع) مشهد بازداشت شده است تا رضایت شاکی را بگیرد. وحشت زده و نگران خودم را به کلانتری رساندم و وقتی زنجیرهای گره خورده بر پاهای محمود را دیدم دنیا دور سرم چرخید.

نمی‌توانستم این صحنه را تحمل کنم و به او قول دادم تا صبح همه مبلغ بدهکاری‌اش را تهیه کنم و بلافاصله از کلانتری بیرون آمدم. شبانه به سراغ پدرم رفتم. گوشواره‌های دخترم را فروختم و از هر دوست و آشنایی پول قرض کردم و بالاخره تا صبح ده‌ها میلیون تومان بدهکاری همسرم را درون کیفم ریختم و شادمان به طرف کلانتری رفتم اما دژبان کلانتری اجازه ورود نمی‌داد و می‌گفت هر بازداشتی فقط یک ملاقات کننده دارد.

به او می‌گفتم من همسر یکی از بازداشتی‌ها هستم و در این ساعت بامداد کسی به ملاقات او نرفته است، خلاصه با توصیه افسر نگهبان اجازه ورود گرفتم اما آن چه را می‌دیدم باورم نمی‌شد. محمود دستبند به دست به دیوار تکیه زده بود و زن جوانی به همراه پسری ۱۵ ساله در کنارش بودند. آن پسر همسرم را بابا صدا می‌کرد و زن جوان هم قربان صدقه‌اش می‌رفت. وقتی در یک لحظه چشم محمود به من افتاد دست و پایش را گم کرد. او در حالی که از خجالت سرش را پایین انداخته بود ملتمسانه گفت تو را به خدا مرا ببخش. این اشتباه را هفت سال قبل مرتکب شدم و حالا...

کیف پول از دستان یخ زده‌ام آویزان بود و نمی‌دانستم چه تصمیمی بگیرم چرا که محمود را از صمیم قلب دوست داشتم و… با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا (ع)) بررسی‌های روانشناختی و مشاوره‌ای درباره این ماجرا آغاز شد.

کد خبر 542755

منبع: ایمنا

کلیدواژه: حوادث ازدواج مجدد بدهکاری بانکی بازداشتگاه شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۲۸۹۰۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پوستر پرسپولیس با یک بازیکن غیرمنتظره

به گزارش "ورزش سه"، در یکی از حساس‌ترین بازی‌های هفته بیست و ششم لیگ برتر، نساجی مازندران در قائمشهر میزبان پرسپولیس است.

پرسپولیس که فصل پیش در این شهر جام قهرمانی را بالای سر برده بود، به سه امتیاز این مسابقه حساس نیاز مبرمی دارد.

باشگاه پرسپولیس برای این بازی پوستری با پیراهن دوم و مشکی رنگ این تیم طراحی کرد که در آن حضور سینا اسدبیگی کنار علیرضا بیرانوند و سروش رفیعی خودنمایی می‌کند.

اسدبیگی در دیدار جام حذفی یک سوپرگل زد و یک پاس گل داد و حالا باید دید پس از نیمکت نشینی مقابل سپاهان، در بازی با نساجی چه عملکردی خواهد داشت.

دیگر خبرها

  • قیمت‌های غیرمنتظره آپارتمان مدرن در افغانستان
  • پوستر پرسپولیس با یک بازیکن غیرمنتظره
  • برای نجات خودم شوهرم را کشتم
  • فرار زن جوان از دست مرد شیطان‌صفت | مرا به بیابان‌های اطراف شهر کشاند و...
  • شوهرم را کشتم که خودم را نجات دهم | ضربه مرگبار کارد به قلب مرد جوان
  • متهم به قتل: برای نجات خودم شوهـرم را کشتم
  • این زن شوهرش را با چاقو کشت
  • اعترافات تکان‌دهنده؛ ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • اعترافات تکان‌دهنده همسرکُش‌ها / ۳ جنایت خانوادگی در ۲۴ ساعت
  • تحلیلگر صهیونیست: محمود عباس ۲ بار دیدار با بلینکن را رد کرد