سرنوشت زن عاشق پیشه دل تان را تکان می دهد / لو رفتن راز مرد 2 زنه
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۲۶۴۲۸
به گزارش رکنا، زن 40 ساله در حالی که به میلیون ها تومان وجه نقد درون کیفش خیره شده بود و اشک هایش بر سنگ فرش های اتاق دایره مددکاری اجتماعی کلانتری می چکید، درباره سرگذشت خود به مشاور و کارشناس اجتماعی کلانتری امام رضا (ع) گفت: 22 سال قبل خاله ام واسطه خواستگاری جوانی از من شد که پادوی یک مغازه فرش فروشی بود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
یک پسر و یک دختر حاصل ازدواج مان بود و من در رویاهای شیرین زندگی غرق بودم اما پنج سال بعد از شروع این زندگی مشترک آرام آرام احساس می کردم همسرم بی حوصله و بی تفاوت شده است . گویا مانند گذشته در ساعاتی که کنار من می گذراند خیلی خوشحال به نظر نمی رسید . گاهی از قصه های ازدواج مجدد برخی از افراد سخن می گفت که زندگی خوبی دارند اما هربار با برخوردهای تند من روبه رو می شد که زندگی دیگران ربطی به ما ندارد. خلاصه در همین روزها محمود با کلی قرض و وام یک باب مغازه در مرکز شهر خرید و خودش به تجارت فرش پرداخت . حالا دیگر زندگی ما هر روز بهتر می شد اما از غیبت های زیاد همسرم آزرده خاطر می شدم . او به بهانه کار و کاسبی حتی بیشتر شب ها را در محل کارش می گذراند یا به خاطر خرید و فروش و تجارت به شهرهای مختلف کشور می رفت و من و فرزندانم را تنها می گذاشت. با این حال هیچ گاه به او اعتراض نمی کردم چرا که معتقد بودم همسرم برای رفاه و آسایش ما تلاش می کند. از سوی دیگر نیز شرایط کاری او موجب می شد امور مربوط به کارش را در شهرهای دیگر انجام دهد .
حالا دیگر اوضاع مالی خوبی داشتیم و من هم با همه وجودم تلاش می کردم تا همسرم کمبودی نداشته باشد . روزها به همین ترتیب می گذشت تا این که با شیوع کرونا بسیاری از فروشگاه ها تعطیل شدند و خریدهای مردم به دلیل اوضاع اقتصادی کشور کمتر شد. این در حالی بود که همسرم خریدهای زیادی را انجام می داد و در قبال آن چک پرداخت می کرد ولی اوضاع آن گونه پیش نرفت که همسرم پیش بینی کرده بود، به همین دلیل چک هایش یکی پس از دیگری برگشت می خورد و او در یک مخمصه خودساخته گرفتار شده بود.
دراین شرایط باید به کمک همسرم می رفتم .
همه طلاهایم را فروختم و به همراه پس اندازهایم به طلبکارانش دادم اما بدهکاری های همسرم خیلی بیشتر بود تا این که روزی متوجه شدم یکی از طلبکاران حکم جلب همسرم را گرفته و او توسط ماموران کلانتری امام رضا(ع) مشهد بازداشت شده است تا رضایت شاکی را بگیرد. وحشت زده و نگران خودم را به کلانتری رساندم و وقتی زنجیرهای گره خورده بر پاهای محمود را دیدم دنیا دورسرم چرخید. نمی توانستم این صحنه را تحمل کنم و به او قول دادم تا صبح همه مبلغ بدهکاری اش را تهیه کنم و بلافاصله از کلانتری بیرون آمدم . شبانه به سراغ پدرم رفتم. گوشواره های دخترم را فروختم و از هر دوست و آشنایی پول قرض کردم و بالاخره تا صبح ده ها میلیون تومان بدهکاری همسرم را درون کیفم ریختم و شادمان به طرف کلانتری رفتم اما دژبان کلانتری اجازه ورود نمی داد و می گفت هربازداشتی فقط یک ملاقات کننده دارد . به او می گفتم من همسر یکی از بازداشتی ها هستم و در این ساعت بامداد کسی به ملاقات او نرفته است، خلاصه با توصیه افسر نگهبان اجازه ورود گرفتم اما آن چه را می دیدم باورم نمی شد . محمود دست بند به دست به دیوار تکیه زده بود و زن جوانی به همراه پسری 15ساله در کنارش بودند. آن پسر همسرم را بابا صدا می کرد و زن جوان هم قربان صدقه اش می رفت. وقتی در یک لحظه چشم محمود به من افتاد دست و پایش را گم کرد . او در حالی که از خجالت سرش را پایین انداخته بود ملتمسانه گفت تورا به خدا مرا ببخش . این اشتباه را هفت سال قبل مرتکب شدم و حالا ...
کیف پول از دستان یخ زده ام آویزان بود و نمی دانستم چه تصمیمی بگیرم چرا که محمود را از صمیم قلب دوست داشتم و...
گزارش خراسان حاکی است؛ با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ شریفی (رئیس کلانتری امام رضا(ع) ) بررسی های روان شناختی و مشاوره ای درباره این ماجرا آغاز شد.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی
منبع: رکنا
کلیدواژه: سهام عدالت قیمت خودرو کرونا اجتماعی اخبار حوادث مرد دو زنه نوجوان زن عاشق همسرم سهام عدالت قیمت خودرو کرونا دنیا جهانبخت در اینستاگرام دنیا جهانبخت پیرزن بهاره رهنما دنیا جهانبخت و مهراد جم مجری های صدا و سیما و تلویزیون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۲۶۴۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
روزی که شوروی پشت مزدوران را در ایران خالی کرد / پاسخ بختیار به ادعای رضا پهلوی / تصاویر رنگی آلمانها از نبرد استالین گراد / گرامافونی که ایرانیها ۱۲۰۰ سال پیش ساختند / آبادان در بیش از یک قرن پیش
بسته ویدیویی «تابناک» مجموعهای از ویدیوها پیرامون رویدادهای سیاسی عمدتاً متکی بر گزارشها و تحلیلها و ویدیوییهایی درباره دیگر موضوعات فرهنگی، اقتصادی و... است که تماشایش را از دست دادهاید؛ نگاهی دوباره و متفاوت به آنچه در این بستر میتوان فرا گرفت.
روزی که شوروی پشت مزدوران را در ایران خالی کرد
پس از جنگ جهانی دوم، اتحاد جماهیر شوروی قصد داشت، بخشهایی از ایران را از طریق گروههای وابستهاش تجربه و به خود الحاق کند. فرقه دموکرات آذربایجان | آذربایجان دموکرات فرقهسی، گروهی تجریه طلب بود که سه ماه پس از فرمان محرمانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی اتحاد شوروی در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ - پایان جنگ جهانی دوم- در تبریز با انتشار بیانیهای ۱۲ مادهای به زبانهای ترکی و فارسی به رهبری جعفر پیشهوری و همراهی چندین تن دیگر اعلام موجودیت کرد. این گروه به سرعت با تمرکز بر قوم گرایی و با حمایت شوروی شروع به شکل دادن ارتش محلی نمود، اما پس از سفر قوام به شوروی و وعده امتیاز نفت شمال به استالین، روسها از آذربایجان خارج شدند و تشکیلات پیشروی را جمع کردند. جهانشاهلو افشار، معاون پیشه وری روایت میکند که او و پیشه وری را به کنسولگری روسیه احضار کردند و به آنها اخطار دادند، باید از تبریز به باکو بروند و وقتی با عصبانیت و مقاومت جعفر پیشه وری مواجه شدند، سرهنگ شوروی در را باز میکند و به او میگوید: «سَنی گَتیرَن، سنَ دِییر گِت | کسی که تو را آورده، به تو میگوید برو». اکنون در تابناک، تصاویر استقرار و لشکرسازی پیشه وری در آذربایجان، سخنان معاون پیشه وری و تصاویر خروج نیروهای شوروی و وابستگان تجزیه طلبشان در ایران را پس از فرمان شوروی در تابناک میبینید.
تصاویر رنگی آلمانها از نبرد استالین گراد
نبرد استالین گراد | Battle of Stalingrad یکی از طولانیترین، مهلکترین و سرنوشت سازترین نبردهای جبهه شرقی جنگ جهانی دوم بود. در این نبرد، نیروهای ورماخت و متحدانش که در جریان تهاجم آلمان به شوروی، به منظور سلطه بر شهر استالینگراد در کرانه رود ولگا، به آن یورش برده بودند، پس از چندین ماه درگیری خونین، با ضد حمله ارتش سرخ به محاصره درآمدند تا در نهایت سوم فوریه ۱۹۴۳ میلادی شکست خورده و فیلدمارشال فریدریش پائولوس، فرمانده ارتش ششم ورماخت به همراه ۲۵۰۰ افسر عالیرتبه از جمله ۲۵ ژنرال و بیش از صدهزار درجه دار و سرباز تسلیم ارتش سرخ شدند. از این نبرد با ۲.۲ میلیون سرباز در دوران درگیری و ۱.۲ تا ۲ میلیون کشته و زخمی به عنوان یکی از بزرگترین و خونبارترین درگیریهای نظامی تاریخ و نقطه بازگشت جبهه شرقی یاد میشود. تصاویر رنگی آلمانها از نبرد استالین گراد را میبینید.
گرامافونی که ایرانیها ۱۲۰۰ سال پیش ساختند
بنوموسی سه پسر موسی بن شاکر خراسانی به نامهای محمد، احمد و حسن از دانشمندان ایرانی قرن نهم میلادی (قرن سوم هجری) و از پیشروان نهضت ترجمه بودند. آنها اختراعات زیادی در مهندسی مکانیک سیالات و اتوماسیون داشتهاند که بعدها توسط دانشمندان اروپایی مورد اقتباس قرار گرفته است. یکی از اختراعات آنها گرامافونی بود که با قدرت آب کار میکرد. این گرامافون در اروپا بازسازی شده و براساس طرحهایی ساخته شده که مکانیزم فعالیتش را میبینید.
آبادان در بیش از یک قرن پیش
آبادان یک قرن پیش درگیر توسعه متاثر از شکل گیری صنعت نفت ایران بود که تحت کنترل انگلیس قرار داشت. نخستین پالایشگاه خاورمیانه در ۱۲۹۱ در آبادان افتتاح شد که در پی آن بسیاری از نخستینها در آبادان احداث شد. تصاویری که از آبادان در سال ۱۲۹۹ یعنی بیش از پیش ثبت شده توسط دفتر مولتی مدیای «تابناک» با هوش مصنوعی بازسازی و ارتقای کیفیت داده شده است. این تصاویر مردم را در حال فعالیت در صنعت نفت آبادان به همراه تصاویری از حرکت قطار و حرکت قایقها در رود کارون ثبت کرده است که در «تابناک» میبینید.
پاسخ بختیار به ادعای رضا پهلوی
برخی سلطنت طلبها از جمله رضا پهلوی پسر محمدرضا پهلوی در سالهای اخیر و به خصوص پس از تحریمهای گسترده ایران در دو دهه اخیر که شرایط را برای مردم بسیار سخت کرد، از ژاپن و کره جنوبی شدن ایران، در صدور تداوم حکومت پهلوی سخن گفتهاند. شاپور بختیار آخرین نخست وزیر پهلوی به این پرسش پاسخ داده بود. میبینید و میشنوید.